سفرنامه شمال روز دوم
فردا صبح بعد از صرف صبحانه راهی دریا واسه شنا شدیم بابایی که کلی ذوق شنا داشت نتونست شنا کنه چون دریا خیلی کثیف بود ولی عمه و مامان شهناز و من کمی شنا کردیم و موقعه ای که من داخل اب بودم شما کنار مامان شهناز بودی و با خانومهای نجات غریق مشغول بازی بودی و کلی ذوقت را میکردن بعد از اب اومدم بیرون شیرت دادم و رفتیم پیش بابا و کلی عکس گرفتم ازت. ناهار را خوردیم و راهی رامسر شدیم و تو را با عمه و مامان شهناز سرگرم بودی و میخوابیدی داخل ماشین کلی ذغال اخته و پسته تازه خوردیم و از جاده لذت میبردیم شب رسیدیم رامسر و یه ویلای تمیز گیر اوردیم و بعد از یه استراحت وشر دادن به تو رفتیم کنار دریا که تو همچنان خواب بودی اومدیم ویلا و وسایل ناهار فردا...
نویسنده :
مامان فریده
11:46